سلام بچه ها...امروز همونطور که همتون میدونید استقلال با ذوب اهن بازی داره....منم امروز عصر به همراه نازنین نویسنده ی اول  وبلاگ رفتیم هتل...تو هتل هم ستاره(وبلاگ قلب ابی) و بقیه ی بچه های فوتسالمونم بودن.اخه با هم قرار گذاشته بودیم....

در کل خوش گذشت....

موقعی که بازیکنا اومدن بیرون خیلی شلوغ بود.... همیشه جواد جزو اخرینایی بود که از اتاقش میومد بیرون...ولی این بار نمیدونم چش شده بود....نفر دوم-سوم  بود که اومد بیرون...همیشه جواد خشرو بود و میخندید ولی این بار اصلا اصلا ی بارم نخندید و خیلی جدی بود....معلوم بود از ی چیزی ناراحت بود....ولی نمیدونم از چی....

من رفتم جلو و بهش سلام کردم اونم جواب سلاممو داد.بعدشم اون برگه ای رو که ادرس وب مریم رو روش نوشته بودم بهش دادم.صفحه ی اوش ی شعر بود که برای نکونام گفته بودم و ÷ایینشم ادرس وبمو دوباره براش نوشتم و گفتم حدود یکی دوماه دیگه 6ساله میشه...اسم و فامیلمم نوشتم پایینش...

تو صفحه ی بعدشم ادرس وب مریم رو نوشتم و گفتم این وب رو یکی ازدوستام به نا مرم برای شما و اقای رحمتی ساخته خوشحال میشه اگه به وبش سر بزنید.............

برگه رو هم تا کردم و بهش دادم...اونم برگه رو گرفت...ولی هیچی نگفت منم گوشیمو تازه خریدم زیاد باهاش وارد نبودم تا میخواستم دوربینمو روشن کنم و فیلم بگیرم رفتش.........ی پسرا هم میخواست باهاش عکس بندازه ولی جواد سرشو زیر انداخت و رفت....نازنین میگفت زهرا مطمئنن از ی چیزی ناراحته یا فکرش مشغوله که اینجوری بود...راسم میگفت...خیلی تو خودش بود...نمیدونم چش شده بود...

نیکبختم دیدم...واااااای اصلا هیچکسی محلش نمیذاشت و تنها داشت میرفت...ولی به حدی با غرور راه میرفت که ........(بیخیال)

امیرحسین صادقی نفر اولی بود که اومد بیرون...اونم دورش شلوغ شده بود خیلیی.......ولی من دیگه طرفش نرفتم...

دوستام همگی وایسادن و با قلعه نویی عکس گرفتن ولی من فقط نگاه کردم و داشتم مسخرشون میکردم...

فرهادم که دیگه دورش غلغه شده بود...ولی اونم به هیچ کسی محل نمیداد و با کلی ناز با این و اون عکس میگرفت.....

اندو خیلی خوب بود که اونم گارد ویژه اومد و جمعش کرد...من همیشه بیرون هتل بودم ولی این بار رغتم تو خود هتل....و اکصر بازیکنارو دیدم...مهدی رحمتی رو ندیدم...ولی تا داشن میرفت تو اتوبوس دیدمش....که طبق معمول هنذفری تو گوشش بود....و دست تکون میداد واسه بقیه....ساموئل و اینارو هم دیدم...در کل بد نبود همه رو تقریبا دیدیم.ولی من تو کار جواد مونده بودم.دلم براش سوخت!!!!!!!!!!!نازنین مسخره میکرد میگفت حتما اریان سرماخورده جواد نگرانشه!!ولی جواد خیلی تو خودش بود...

همیشه تا هوادارارو میدی میخندید و کلی به محبتشون جواب میداد و ....ولی این بار خیلی سرد و سر به زیررفت...منم همونطور که  قبلا بهتون گفته بودم تو کامنتا  این بارکاری با کسی نداشتم...و فقط میخواستم ادرس وب مریمو بدم به جواد...وگرنه نه عکس میخواستم باهاش بندازم نه امضا بگیرم....چندبارم که دیدمش دیگه شوق اولو واسه دیدنش نداشتم و ندارم...

اهان پژمان نوریم دیدیم...خخخخخخخخ...من نمیدونم چرا ای ادمو میبینم میخندم!ولی یکی اون وسط باید از من و نازنین فیلم میگرفت!!!!!!!!!خیلی پایه بودیم...نه به کسی مجل میذاشتیم نه از کسی عکس مینداختیم نه برای دیدن  کسی تو سر و مغزمون میزدیم....ولی همه ی کسایی که اونجا بودن هول کرده بودن داشتن تو سر و مغزشون میزدن و امضا و عکس میگرفتن...خخخخ

اینم از امروز..........................اصلا یادم نبود بخوام عکسی چیزی بگیرم که بذارم تو وب...از کسیم امضا نگرفتم طبق معمول...اهان راستی مهدی علیاری هم دیدم با دست شکسته...ولی انقدر از این بشر متنفرم که نگوووووووووو...........اون اول از همه اومد بیرون...

یاعلی مدد.........